برچسب : نویسنده : mahya3459 بازدید : 115 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 1:48
با دلم بر سر بالین تو احضار شدم
قوّت چشم من از قوّت چشمان تو بود
چشم بیمار ترا دیدم و بیمار شدم
بستر بیماری...
برچسب : نویسنده : mahya3459 بازدید : 135 تاريخ : دوشنبه 15 خرداد 1396 ساعت: 3:33
یکرنگ رنگ روز و شبم کردهای، ببین!
تو تب کنی، مردهام محیا به جان تو
مقتول تیغ تاب و تبم کردهای، ببین!
من نذر کردهام که چو شمعی بسوزمت
با یک کرشمه در تعبم کردهای ببین!
شاعر شدند کل جوانان عاشقت
اهل سرودن و ادبم کردهای، ببین!
بستر بیماری...برچسب : نویسنده : mahya3459 بازدید : 101 تاريخ : دوشنبه 15 خرداد 1396 ساعت: 3:33
به مسیحا نرسد فکر پرستاری ما
تا ز بندت شدم آزاد، گرفتار شدم
سخت آزادی ما بند گرفتاری ما
بس که تن خسته و دل زار شد از بار غمت
ترسم آخر که به گوشت نرسد زاری ما
بی کسی بین که نکردهست به شبهای فراق
هیچکس غیر غم روی تو غمخواری ما
دل و دین تاب و توان رفت و برفتم از دست
بر سر کوی وفا کیست به پاداری ما
برچسب : نویسنده : mahya3459 بازدید : 103 تاريخ : دوشنبه 15 خرداد 1396 ساعت: 3:33
نتراود اشک از چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد
و به اندازه هر روز تو عاشق باشی،
عاشق آنکه تو را می خواهد
و به لبخند تو از خویش رها می گردد
و تو را دوست بدارد به همان اندازه
که دلت می خواهد
آرزویم این است...اردتمند شما وکیل الرعایا
بستر بیماری...برچسب : نویسنده : mahya3459 بازدید : 113 تاريخ : دوشنبه 15 خرداد 1396 ساعت: 3:33